ای که با عشق طبیعت به گَهَر می آیی
قلب پاک اشترانکوه بُوَد جای گَهَر
جلوه دارد چو ز نقش عالم آرای گَهَر
ز بلندای فلک دیر زمانیست کنار
مه و خورشید نشسته به تماشای گَهَر
چشم خورشید عجب بیند و حیران مانَد
زِ تگِ آب درخشد قزل آلای گَهَر
کاروان اشترانکوه روان در زاگرس
تحفه و بار شتر نگین زیبای گَهَر
چه خوش است لحظهِ بدرود تو با شهر دورود
وآنگهی که سر بر آری تو زِ بالای گَهَر
ای که با عشق طبیعت به گَهَر می آیی
زنهار ، تو پاکیزه نگهداری همه جای گهر .
۹۸/۱۰/۲۰ - فتانه رمضانی