هان ، چه نشسته ای نگارا که بهار آمده
صحن فضا روح فزا جاذب و عشرت فضا
صانع و با نعمت بی حدّ و شمار آمده
سرکشد از شاخه به شاخه رود از گل به گل
بلبل عاشق ز پی چَه چَه یار آمده
اسب سفیدی ز پسِ قّله ی رنگین کمان
سوی فلک تاخته با بارِش و بار آمده
خیز و بیا بارِ غم از دل فکن اندر گذر
شور و طَرَب بهر تو بر عهد و قرار آمده
دشت شقایق به گلستانِ لرستان نگر
خیمه به صحرا زده با نقش و نگار آمده
کبکِ دری بال و پری را رخ صحرا کِشد
سنگ دلی بیخبرش بهر شکار آمده
مژده بده قافله و قوم سفر کرده را
بخت شِکَر گونه به میل و کامِ یار آمده
شعر و ترانه ز فتانه بشنیدی کز آن
ذوق به دستانِ نوازنده ی تار آمده
۹۷/۱۲/۱۲
بداهه ای برای تصویر و رسم امشب
رسم با مداد رنگی .
امید که بهار و سالی بهتر از سال های قبل داشته باشیم