اوج آرزو
جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۴:۰۸ ب.ظ
شده اوج آرزویم به دمی رؤیت رویت
چه شود اجازتی را که گذر کنم ز کویت
همه خواهش وجودم که به محضرت بگویم
که چو شمع رو به دودم به فنا در آرزویت
من مخمور خیالت شودم رسد صبوحی
به لبم چو جان رسانی می نوشین سبویت؟
عجبم به باغ و گلشن نظر و گذر که افتد
به خیال و دل درآید فوران عطر و بویت
منم آن سائل مهرت که به سجاده فتاده
نظری به این گدا کن که نشسته روبرویت
تو که آشنای دردی،به غمت به من چه کردی
من و پیشه دوره گردی همه جا به جستجویت
بداهه ای از دل برآمده
فتانه -رمضانی
24/11/1395
۹۶/۰۱/۱۸