بدیهه سرایی

فصلی تازه از فعالیت های شعری فتانه رمضانی

بدیهه سرایی

فصلی تازه از فعالیت های شعری فتانه رمضانی

بدیهه سرایی

فتانه رمضانی.....اهل وساکن خرم آبادلرستان فرهنگی دانش آموخته ی دانشگاه علامه ی طباطبایی تهران در رشته ی اقتصاد هستم.
اواخر سال نود وسه نوشته هایی که البته خود آنها را شعر ندانسته فقط به عنوان دست نوشته از آنها نام می برم را شروع کرده ام.تا کنون هیچ کتاب شعر را نخوانده ام جز چندین باراشعار حافظ شیرازی که آنهم جهت تفاُل ونیز اشعاری را که ضمن تحصیلات مجبور به حفظ آن ها بوده ایم.
اولین نوشته ام ضمن چت در فیس بوک با یک دوست وهم زبان در کشور تاجیکستان شروع کردم وایشان با تشویقی که از من نمودند و من را به ادامه این راه هدایت کردند.
البته بیشتر نوشته هایم بدیهه سرایی بوده زیرا اگر بار دوم برای تصحیح آن اقدام کنم کلا قالب ونظم آن را بهم می ریزم.بنا براین اینجانب هیچگاه خود را شاعر ندانسته ونمیدانم ونخواهم دانست.
ازمیان اشعار سروده شده توسط شاعران بزرگ بیشتر اشعار کلاسیک را می پسندم مخصوصا اشعار عرفانی حضرت مولانا........

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مثنوی» ثبت شده است

 

 

حکایت .........

بگفت نو جوانی سخن با پدر
زِ امید و اَرمان و روزی دگر

که من رخت همت به بر کرده ام
عزیمت به کسب علوم و هنر کرده ام

چو خواهم به ارکان بالا رسم
به جان تو و جان مادر قسم

چنان فخر آرم که آوازه ام
رسد بر همه بوم و دروازه ام

بگیرم همه عزم خود را به کار
بخدمت در آرم شب و روزگار

تو دانی زِ عقل و زِ علم برترم
زِ دانش همه نو رسان را سرم

دعای تو خواهم فقط ای پدر
که توفیق بخشد مرا پر ثمر

*****
پدر گفت: عزیزم تو ای جانِ من
امید من و زور دستان من

ز هوش و زِ عقل تو من آگهم
هر آنچه بخواهی به تو آن دهم

تو را من همیشه دعا گویمت
که خواهم ز والا تران جویمت

قدم پیش نه دست حق یار تو
ولی من حزینم زِ اقبال تو

مرو بی گدار هیچ ره بی ثمر
به اوضاع و حال جهان کن نظر

نگر شور و حال بنی بهتری
که دارد ز تو او ژِنِ برتری

خداوندِ زور و مقام و کسند
هر آنچه بخواهند بدانجا رسند

من این از خطور زمان خوانده ام
که خود زین ستم ها بجا مانده ام

که تا این دیار است و این شهریار
امیدی به فردای بهتر مدار................

۹۹/۱۱/۱۳

فتانه - رمضانی

بداهه ای شاید مناسب برای نقاشی امشبم
 رسم با مداد رنگی و ماژیک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۲ ، ۱۸:۰۷
فتانه رمضانی

کبک کوهساران....

شنیدم قهقهی از طُرفه کبکِ کوهساران را
که می خوانَد نوا و نغمه های نو بهاران را

بهار ارزانی اش بنموده سر سبزی و آبادی
خدا بخشیده اش طبعی رها از بند و آزادی

به تن کرده اَلیجه راه راهی با قبای خود
خرامان می رود در کوه آنک درپی توش و نوای خود

طبیعت با قلم مویش نوکش را رنگ خون کرده
شراب سرخ و می بر ساقِ پایش واژگون کرده

به یارِ خود رسد ، با دیدنش گیرد توانی را
به زیر بوته ها سازند با هم آشیانی را

اگر صیّاد بی رحمی نگیرد جسم و جان او
نلرزاند به غفلت پایه های آشیان او

بهار دیگری بشنو نوای کبکهای کوهساران را
که آزادند و میخوانند سرودِ نوبهاران را

فتانه - رمضانی

بداهه ای برای تصویر امشبم
  کبک کوهی رسم با مداد رنگی و ماژیک
                                                    ۱۴۰۰/۱/۵
نوروز ۱۴۰۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۲ ، ۱۸:۰۱
فتانه رمضانی

ای نهالی ک اول راهی بیا وحرف ما را گوش کن

چشم عقلت را گشا احساس همچون شعله ات خاموش کن
نامه های زندگی دریاب طومار پر از پیچ وخم است
روزهای پیش رو از یک طرف شادی وگاهی ماتم است
گر گزینش های عمرت بر اساس منطقی عنوان شود
بخت خوش در زندگی بر ساحت پاک تو مهمان می شود
گر شریک زیر سقفت پر ز درک ومشعل راهت شود
زندگی بر تو بهشت وشادیت ممتد به هر ساعت شود
ور نه گر از کینه توزی وز لج یک متر را فرسخ کند 
انتظار نیک را از او مدار دنیای تو برزخ کند
عبرت از گفتار نیک مردمانت بیخود واتلاف نیست
پند واندرز بزرگان رهنما وشمع راه زندگیست.
بدیهه ای بی تصحیح بنام عبرت.......فتانه -ر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۴
فتانه رمضانی

صد سلامم بر توباد ای آیت یزدان پاک
ای که باعشقت بر آید دانه ها از قعر خاک
هیبت چرخ فلک رامجمری وهم منیر
اختران برگردتختت چون توشاهی ازسعیر
از تو باشد مه فشان آن دیده ی شهلای شب
گردش سیارگان رادرفلک هم محوری وهم سبب
چشم بینا بر زمینی هم بعیدی هم قرین
قصه ها از خلق دانی راز دار همنشین
روزگاران شاهد شادی وغم ها بوده ای
گه تن فرسوده ی گمگشته ای راسوده ای
ای بسا درسایه ات حلاج ها بردارشد 
بی شمار از خانه ها بر اهل آن آوار شد
رنگ بازی درغروب ازمحنت اهل جهان
شاهدوبی چاره ای از دیدن افسردگان
ترسم این سوزی که اندر سینه ات جوشان شده
عاقبت برسر رود در سینه ات طوفان شده
مرگ تو پایان راه است بهر هرجنبنده ای
اصل وآغاز تو را دیگر نپرسد بنده ای
فتانه -رمضانی
بدیهه ای درطلوع خورشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۵۳
فتانه رمضانی